۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه

من به این جنونم،
نام تو را دروغ نمی گویم؛
و سوگند می خورم؛
به صدای قدم های تو، در سراسر تالار انعکاس،
که ورد زبانش سالهاست...
و از خاطرش شمارش تنها و شماره ی تن ها،
گذشته است؛
که دست از دروغ ِ تو که امتداد هوای ریشه هاست،
بر نمی دارم.

من در این ایستگاه که نیست کسانی را و زیر سایه خنده هایی که نیست مرا،
هر روز به کار خود می رسم.
ریشه هایم را کسی گواهی بدهد یا نه، تو یا شمای همسفر را روی لبانم میوه ای در خاطر است از اطراق پیشین؛ که هسته اش،
معطل مانده میان دفتر خاطرات ِ تو یا شما ...
و خاک.
88.4.22